top of page

«بستن و كنار گذاشتن چتر نجات»

 

   «به نوشته ی: اسكات اندرسون»

   من در طول زندگی ام تنها دو بار با هواپیما پرواز كرده ام و تنها یک بار از آن دو مرتبه را با هواپیما فرود آمده ام. چند سال پیش آرزوی دور و درازم به وسیله پرش با چتر به حقیقت پیوست.

   تا آن موقع هیچ وقت تا این اندازه از چیزی هیجان زده نشده بودم. یادم می آید زمانی كه هواپیما به سمت بالا صعود می كرد تا به ارتفاعی برسد كه ما بتوانیم پرش خود را انجام دهیم، چگونه آدرنالین در سرتاسر بدنم ترشح می شد.

   وقتی كه بالاخره نخستین قدم را برای پریدن به بیرون از هواپیما در میان آسمان تهی كه در زیر قرار داشت برداشتم، احساس سرزندگی می كردم. همان طور كه بدنم به سوی زمین پیچ و تاب می خورد من كاملاً از این تجربه خود احساس رضایت می كردم.

   پرش با چتر همه آن چیزی بود كه امیدوار بودم باشد. متاسفانه بعد از یک فرود هیجان انگیز مجبور بودم چتر نجات و لباس های پرش را جمع كرده و به كناری بگذارم، بسیار شبیه به برنده بازی مونوپلی كه مجبور است در انتهای بازی تمامی پول، خانه ها، هتل ها و دارایی خود را به درون جعبه برگرداند.

   روز بعد اشتیاق پرش به قدری كمرنگ شده بود كه این تجربه بیشتر شبیه به یک رویا می نمود. در حقیقت، این داستان نمونه خوبی برای به تصویر كشیدن نمای كلی زندگی ام در آن مقطع زمانی است.

   تعداد معدودی شور و هیجان عالی كه با زندگی خسته كننده روزمره احاطه شده بود. در آن زمان زندگی من اساساً بر پایه جهش از تجربه ای به تجربه دیگر بود و من فقط در پی آن بودم كه از زندگی خود لذت ببرم. متاسفانه همانند پرش با چتر، هیچیک از این تجربیات عالی واقعاً دوامی نداشت، هر چقدر هم كه سعی می كردم ادامه دهم و این تجربیات را نگاه دارم بی فایده بود.

   همیشه این تجربیات مرا با یک احساس پوچی ترک می كرد. خوشبختانه زمانی كه جوان تر بودم، درباره مردی به من تعلیم داده بودند كه برجسته ترین كارش در زمان زندگی او نبود بلكه در زمان مرگ وی. نام او عیسی مسیح است.

   به من گفته بودند كه چگونه مرگ وی مهم و پرمعنا بود؛ با توجه به این حقیقت كه مرگی كاملاً فداكارانه بود. مرگ عیسی مسیح، تاوان تمامی اعمال و گرایش های نادرستی كه داشتم و شخصاً سزاوار بودم كه به خاطر آنها مجازات شوم را پرداخت نمود.

   از طریق كلام خدا برایم به وضوح آشكار شد كه عیسی مسیح تنها شانسی است كه برای ورود به بهشت بعد از مرگ دارم. تنها از طریق ایمان به عیسی مسیح به عنوان نجات دهنده خود می توانستم او را به عنوان بلیطی برای ورود به بهشت در زندگی خود دریافت كنم.

   و اساساً این همان كاری بود كه انجام دادم.  با نگاه كردن به این تصمیم، به نظر می آمد كه این تصمیم با آنچه احساس می كردم در تناقض بود. آیه ای در اول پطرس ۱ : ۳ – ۴ می گوید:

«به وسیلة رستاخیز عیسی مسیح از مردگان، تولّد تازه و امید زنده به ما بخشیده است. تا روزی تمام برکات موعود را

به دست آوریم. این برکات در عالم بالا، در جایی که خراب و ضایع نمی‌شود و از آب و رنگ نمی‌افتد. . .»

 

   من متوجه شدم زمانی كه به عیسی به عنوان منجی خود ایمان آوردم، در زندگی خود چیزی داشتم كه تداوم داشت. این موضوع بینش مرا به كلی تغییر داد. با فرمان برداری از عیسی مسیح پی بردم كه قادر هستم از چیزی لذت ببرم كه موقتی نیست بلكه دائمی است.

   شناختن خدا و داشتن جایگاهی در میراث ابدی او، آسایش خاطر و امنیتی است كه در هیچ كجای دیگر نمی توان آن را یافت. دیگر هرگز نیازی برای نگرانی نبود كه تجربیات خود را محكم نگاه دارم چرا كه می دانستم عیسی مسیح مرا محكم نگاه داشته است. حقیقتاً این عیسی است كه می تواند ما را خشنود و راضی سازد.

 

 

 

نوید رهایی

bottom of page