کتاب مقدس: کاربردی
پیدایش
كتاب «پيدايش»، همانگونه كه از اسمش پيداست، از پيدايش عالم هستی سخن میگويد. در اين كتاب میخوانيم كه چگونه خدا دنيا را میآفريند، چگونه انسان را خلق میكند و او را در محيطی كامل و زيبا قرار میدهد، چگونه گناه وارد جهان میشود و سرانجام چگونه خدا برای نجات انسانِ گناهكار چارهای میانديشد. مطالبی كه در اين كتاب آمده عبارت است از آغاز تاريخ بشر، آغاز هنر و صنايع دستی، چگونگی پيدايش زبانها و قومهای گوناگون. از فصل دوازده به بعد، مسير كتاب متوجه قوم اسرائيل میشود. از اينجا به بعد داستان زندگی ابراهيم، اسحاق، يعقوب و پسرانش در كتاب ثبت شده كه در خاتمه با شرح زندگی يوسف در مصر پايان میپذيرد.
پیدایش
كتاب «پيدايش»، همانگونه كه از اسمش پيداست، از پيدايش عالم هستی سخن میگويد. در اين كتاب میخوانيم كه چگونه خدا دنيا را میآفريند، چگونه انسان را خلق میكند و او را در محيطی كامل و زيبا قرار میدهد، چگونه گناه وارد جهان میشود و سرانجام چگونه خدا برای نجات انسانِ گناهكار چارهای میانديشد. مطالبی كه در اين كتاب آمده عبارت است از آغاز تاريخ بشر، آغاز هنر و صنايع دستی، چگونگی پيدايش زبانها و قومهای گوناگون. از فصل دوازده به بعد، مسير كتاب متوجه قوم اسرائيل میشود. از اينجا به بعد داستان زندگی ابراهيم، اسحاق، يعقوب و پسرانش در كتاب ثبت شده كه در خاتمه با شرح زندگی يوسف در مصر پايان میپذيرد.
خروج
كتاب «خروج» دربارهٔ خروج بنیاسرائيل از مصر است. موسی توسط خدا به رهبری بنیاسرائيل تعيين میشود تا آنان را به سرزمين موعود، يعنی كنعان، هدايت كند. دوازده فصل اول كتاب از وضعيت اسفناک بنیاسرائيل كه در مصر برده بودند، سخن میگويد. خدا بر مصريان بلايايی میفرستد تا فرعون، پادشاه مصر را مجبور كند كه به بنیاسرائيل اجازه خروج دهد. پس از خروج از مصر، به دليل نااطاعتی از خداوند، بنیاسرائيل به مدت چهل سال در بيابانهای بين مصر و كنعان سرگردان میشوند. «ده فرمان» را خداوند در اين هنگام توسط موسی به قوم اسرائيل میدهد. علاوه بر ده فرمان، خداوند احكام و دستورات ديگری نيز به بنیاسرائيل عنايت میكند تا آنها بدانند چگونه در طی سفر بيابانی خود زندگی كنند. بخش مهم اين احكام دربارهٔ قربانی حيوانات به منظور آمرزش گناهكاران بود. ولی چنانكه بعد خواهيم خواند، اين قربانيها برای آمرزش و آزادی از گناه كافی نبود. در واقع اين روش قربانی پيش درآمدی بود برای قربانی واقعی و مؤثری كه خداوند برای همهٔ انسانها تدارک ديده بود. مرگ عيسی مسيح روی صليب، همان قربانی واقعی است كه قادر است همهٔ انسانها را از گناهانشان رهايی بخشد.
لاویان
كتاب لاويان سومين كتاب عهد عتيق است. برخی اين كتاب را «كتاب راهنمای كاهنان» نيز مینامند، زيرا مراسم مذهبی كه توسط كاهنان اجرا میشد در اين كتاب آمده است. كلمهٔ «لاويان» از نام قبيلهٔ لاوی گرفته شده است. همهٔ كاهنان اسرائيل از اين قبيله بودند. كتاب لاويان را موسی به هنگام سفر بيابانی بنیاسرائيل نوشته است.
اعداد
كتاب اعداد از فراز و نشيبهای قوم بنیاسرائيل سخن میگويد. اين كتاب حاوی حوادثی است كه در بيابان بين راه مصر و سرزمين موعود بر قوم اسرائيل گذشته است. در كتابمقدس عبری، نام اين كتاب «در بيابان» است. در كتاب اعداد میخوانيم كه چگونه دوازده مرد اسرائيلی پيشاپيش به سرزمين موعود فرستاده میشوند تا وضع آنجا را بررسی كنند. از بين اين افراد، تنها دو نفر، «يوشع» و «كاليب» با اعتماد بر خدا، قوم بنیاسرائيل را ترغيب به فتح سرزمين موعود میكنند. اما ده نفر بقيه گزارش میدهند كه مردان غولپيكری در آن سرزمين هستند و بنیاسرائيل قادر نخواهند بود آنها را شكست دهند. با شنيدن اين گزارش منفی، ترس بر قوم اسرائيل غلبه میكند، به طوری كه آنان به فكر بازگشت به مصر میافتند. به سبب اين كمايمانی، خدا به مدت چهل سال بنیاسرائيل را در بيابان نگه میدارد. در اين مدت، همهٔ جنگجويان قوم میميرند و نسل جديدی روی كار میآيد. خدا حضور خود را در آتش و ابر به اين نسل جديد آشكار میكند و به آنان اطمينان میبخشد كه همواره با ايشان خواهد بود. خداوند به آنان دستوراتی مبنی بر تقسيم اراضی سرزمين موعود، بين قبايل اسرائيل میدهد.
تثنیه
كتاب تثنيه پنجمين كتاب كتابمقدس است. رويدادهای نوشته شده در اين كتاب از آنجا آغاز میشود كه قوم اسرائيل، پس از چهل سال سرگردانی در بيابان، به كنار رود اردن رسيدهاند. سرزمين موعود در آن سوس رود قرار دارد. موسی زبان به سخن میگشايد و به هزاران اسرائيلی كه آمادهٔ ورود به كنعان هستند دستوراتی ابلاغ میكند. موسی نخست دليل چهل سال سرگردانی را ذكر میكند، سپس مفاد ده فرمان و دستورات ديگر الهی را كه خداوند توسط وی فرستاده بود، به قوم اسرائيل يادآوری میكند. («تثنيه» از ريشهٔ «ثانی» و به معنی مجدد و دوباره است. مقصود اين است كه دستورات و فرمانهايی كه در كتابهای قبلی ذكر شده بود، مجدداً در اين كتاب توسط موسی بازگو میشود و مورد تأكيد قرار میگيرد.)
یوشَع
يوشع دستيار موسی بود كه در دوران چهل سالهٔ قوم اسرائيل در بيابان، فرماندهی لشكر اسرائيل را به عهده داشت. پس از مرگ موسی، يوشع رهبر قوم اسرائيل میشود تا قوم را به سرزمين موعود رهبری كند. مطالبی كه در كتاب يوشع آمده، مربوط است به جنگهای بنیاسرائيل با ساكنان كنعان و تقسيم سرزمين موعود بين قبايل اسرائيل. دوازده فصل اول كتاب از فتح كنعان، سرزمين موعود، به دست بنیاسرائيل سخن میگويد. يوشع به فتح شهرهای كنعان میپردازد. او سرزمين كنعان را بين قبايل اسرائيل تقسيم میكند و به آنها مأموريت میدهد تا با بيرون راندن كنعانيهايی كه هنوز در سرزمين موعود ماندهاند، هر قبيلهای سهم خود را تصاحب نمايد.
داوران
كتاب داوران حاوی ۳۵۰ سال رويدادهای قبل از دوران سلطنتی اسرائيل است. پيش از اينكه شائول به عنوان نخستين پادشاه اسرائيل، حكومت اين قوم را عهدهدار شود، رهبرانی اسرائيل را اداره میكردند. واژهٔ «داوران» كه عنوان اين كتاب است، به همين رهبران اشاره میكند. در اين كتاب میخوانيم كه قوم اسرائيل خدای خود را كه آنان را از مصر بيرون آورده بود تا به سرزمين موعود برساند، فراموش میكنند و مانند قومهای مجاور به پرستش بتها میپردازند. گاه دوازده قبيلهٔ اسرائيل به جای جنگيدن با دشمنان خود، با يكديگر وارد كارزار میشوند. گويا هر قبيلهای فقط منافع خود را جستجو میكند و نه مصالح تمام قوم را. در زمان داوران، در سرزمين كنعان هنوز قومها و قبيلههايی باقی مانده بودند كه بر اسرائيل يورش میبردند. اينان عبارت بودند از فلسطينیها، حيتیها و اموریها. زمانی كه قوم اسرائيل مورد تاخت و تاز دشمن قرار میگرفت، از خداوند طلب ياری مینمود و خداوند نيز يک «داور» به كمک آنان میفرستاد تا آنان را رهبری كرده، دشمن را شكست دهد. سپس برای مدتی صلح برقرار میشد. اما به مجرد فوت داور، قوم اسرائيل دوباره به روش گناهآلود خود روی میآورد. در اين كتاب شرح كارهای دوازده «داور» آمده است.
اوّل سموئیل
اين كتاب با تولد سموئيل نبی آغاز میشود و با مرگ شائول پادشاه به پايان میرسد. سموئيل، كه از دوران كودكی در خانهٔ خدا بزرگ شده بود، به خوبی قوم اسرائيل را هدايت و اداره میكرد. با اين حال مردم از او خواستند پادشاهی برای آنان تعيين كند. بنابراين او شائول را به عنوان نخستين پادشاه اسرائيل انتخاب میكند. آغاز كار شائول بسيار خوب بود، اما به تدریج او از خدا دور شد. خداوند از سموئيل خواست داوود را به جای شائول انتخاب كند. در اين ضمن داوود با كشتن جليات فلسطينی، محبوب مردم اسرائيل میشود. با وجود محبتهايی كه داوود نسبت به شائول نشان میدهد، حسادت شائول نسبت به داوود روزبهروز میافزود. بين يوناتان، پسر شائول، و داوود دوستی صميمی ايجاد میشود و اين موضوع باعث حسادت بيشتر شائول میگردد و او در صدد قتل داوود برمیآيد. داوود از دست شائول فرار میكند و تعقيب شائول بینتيجه میماند. در اين ضمن، اسرائيل و فلسطين با يكديگر در جنگ بودند. شائول و يوناتان در اين جنگ كشته میشوند و به اين ترتيب كتاب اول سموئيل به پايان میرسد.
دوّم سموئیل
در این کتاب، نخست شاهدیم که داوود بر قبیلۀ یهودا پادشاه میشود، و کمی پس از آن، همۀ دیگر قبیلههای اسرائیل او را به عنوان پادشاه میپذیرند. خدا دربارۀ داوود شهادت میدهد که او پادشاهی است موافق دل او. با این حال، میبینیم داوود مرتکب گناه میشود و عواقب سستیهای اخلاقی خود را در خونریزیهایی که در خانوادۀ خودش و سپس در میان قوم رخ میدهد، میبیند. نقطۀ اوج این نابسامانیها را میتوان در طغیان پسر او اَبشالوم مشاهده کرد.
اوّل پادشاهان
کتابهای اوّل و دوّم پادشاهان به شرح سلطنت داوود و سلیمان، تجزیۀ مملکت به دو بخش شمالی و جنوبی، و سلطنت پادشاهان این دو بخش میپردازند. آنچه مورد توجه نویسندگان این دو کتاب است، نه تاریخ اجتماعی-سیاسی، و یا وضعیت اقتصادی قوم خدا، بلکه میزان وفاداری پادشاهان دو مملکت شمالی (اسرائیل) و جنوبی (یهودا) به عهد خدا است. از همین رو، به پادشاهانی که از نظر سیاسی و اقتصادی بسیار کامیاب بودهاند (نظیر عُمری در اسرائیل) بسیار کوتاه اشاره شده، حال آنکه پادشاهانی نظیر حِزِقیا و یوشیا که دستاوردهای روحانی شایانی داشتهاند، بسیار مورد توجه قرار گرفتهاند.
دوّم پادشاهان
کتاب دوّم پادشاهان دنبالۀ طبیعی و منطقیِ کتابِ اوّل پادشاهان است. همانگونه که در معرفی کتاب اوّل پادشاهان گفته شد، تقسیم آنها به دو کتاب، صرفاً علت فنی داشته است.1:0 رجوع کنید به معرفی کتاب اوّل پادشاهان. این کتاب به شرح خدمات آخر ایلیای نبی و آغاز خدمات اِلیشَع نبی میپردازد، که بخش اوّل کتاب را اشغال کرده است. سپس رخدادهای مربوط به ایام حکومت پادشاهان یهودا و اسرائیل پی گرفته میشود، تا زمانی که حکومت شمالی یعنی اسرائیل سقوط میکند و اهالی آن به تبعید میروند. در بقیۀ کتاب، شرح سلطنت پادشاهان یهودا، یعنی حکومت جنوبی آمده است. در این بخش، به اصلاحات دینی و تجدید حیات روحانی در ایام حِزِقیا و یوشیای پادشاه توجه خاص شده است. اما سرانجام حکومت یهودا نیز به دست بابِلیها سقوط میکند، اورشلیم و معبد مقدس آن ویران میگردد، و اشرافِ قوم به تبعید میروند. به این ترتیب، تاریخ حکومت پادشاهان در قوم خدا به پایان میرسد.
اوّل تواریخ
اين كتاب نيز جزو كتب تاريخی قوم اسرائيل است. برخی از مطالبی كه در كتاب دوم سموئيل آمده، در اينجا نيز بدان اشاره شده است. اما كتاب «اول تواريخ ايام» بيشتر با رويدادهای خاندان يهودا كه در جنوب سرزمين اسرائيل حكومت میكردند، سروكار دارد تا خاندان اسرائيل كه در شمال بودند. كتب تواريخ ايام بيشتر متوجهٔ تاريخ مذهبی و خانهٔ خداست در حالی كه كتب پادشاهان به تاريخ سياسی و كاخ سلطنتی نظر دارد.
عِزرا
اين كتاب رويدادهای كتاب قبلی را ادامه میدهد. نويسندهٔ اين كتاب به احتمال زياد «عزرا» است. عزرا هم كاهن بود، هم كاتب و هم پژوهشگر. او مردم را ياری میداد تا دوباره به پرستش و عبادت خداوند مشغول شوند. عزرا همراه بسياری از يهوديان ديگر، پس از سقوط سرزمين يهودا در سال ۵۸۶ قبل از ميلاد، به بابل تبعيد شده بود. در سال ۵۳۹ قبل از ميلاد، بابل به دست کوروش كبير سقوط میكند و کوروش به يهوديان آزادی میبخشد تا بتوانند به سرزمين خود بازگردند. نخستين گروه يهوديان كه حدود ۵۰,۰۰۰ نفر بودند به رهبری «زروبابل» رهسپار اورشليم میشوند. به مجرد ورود به اورشليم، يهوديان دست به كار میشوند تا ساختمان خانهٔ خدا را بازسازی كنند. اما كار آنها فوری با مخالفت دشمنان روبرو میشود. مخالفين اردشير پادشاه را متقاعد میكنند كه دستوری صادر كند و يهوديان را از بازسازی خانهٔ خدا باز دارد. بدين ترتيب كار ساختمانی خانهٔ خدا برای چندين سال به حالت تعويق درمیآيد، تا اينكه سرانجام به دستور داريوش دوم ساختمان خانهٔ خدا تكميل میشود.
نِحِمیا
كتاب نحميا را میتوان مركب از چهار بخش دانست. بخش نخست: بازگشت نحميا به اورشليم به عنوان نمايندهٔ پادشاه پارس، جهت رسيدگی به اوضاع سرزمين يهودا. بخش دوّم: بازسازی حصار اورشليم. بخش سوّم: تلاوت تورات توسط عزرا كه منجر به اعتراف و توبه قوم اسرائيل از گناهانشان میشود. بخش چهارم: ساير خدمات نحميا به عنوان حاكم سرزمين يهودا. يكی از ويژگيهای بارز اين كتاب، ثبت و توصيف اعتماد راسخ نحميا بر خداوند، و نيز دعاهای مرتب او به درگاه وی میباشد.
اِستر
كتاب استر گويای اين حقيقت است كه خدا بر آنچه در جهان میگذرد تسلط دارد. استر طالب رضای خداست، لذا خداوند نيز او را در جهت رهايی قوم اسرائيل از يک قتل عام حتمی به کار میگيرد و توسط او آنان را نجات میدهد. خشايارشا، پادشاه پارس، از همسر خود ملكه وشتی بسيار عصبانی میشود زيرا او از آمدن به ضيافت ملوكانه سر باز زده بود. بنابراين، پادشاه ملكه را خلع میكند و به جای او استر را كه يک دختر يتيم يهودی بود به همسری برمیگزيند.
ایوب
كتاب ايوب از رنج سخن میگويد. هر كس در زندگی خود با اوضاعی روبرو میشود كه از خود میپرسد: «چرا انسان خوب بايد رنج بكشد؟» كتاب ايوب دليل وجود رنج را نشان نمیدهد، اما به ما میگويد كه ديدگاه و احساس درست و نادرست در مورد مسئلهٔ رنج و مفهوم زندگی چيست. ايوب مردی است بسيار حكيم، ثروتمند و نيكوكار كه ناگهان مصيبت دامنگيرش میشود. ده فرزندش را در يک طوفان سهمگين از دست میدهد؛ ثروتش به کلی از بين میرود و خود به مرضی جانكاه مبتلا میگردد. سه نفر از دوستانش به عيادت او میآيند و میكوشند برای ايوب توضيح دهند كه چرا او به چنين مصيبتی دچار شده است. آنها به ايوب میگويند او به دليل گناهانش به اين روز افتاده است و در واقع خدا او را بدين وسيله مجازات میكند.
1مزامیر
كتاب مزامير كه به «زبور داوود» نيز شهرت دارد، يكی از دلپذيرترين كتب «كتابمقدس» است. اين كتاب مجموعهای است از شعر و سرود كه به زبانی شيوا، روحيات و رويدادهای تاريخی قوم يهود را بيان میكند. بيشتر بخشهای اين كتاب در زمان داوود پادشاه و كمی بعد از آن نگارش يافته است. «زبور داوود» را قوم يهود پس از بازگشت از اسارت بابل، به عنوان كتاب سرود به کار میبرد.
2مزامیر
كتاب مزامير كه به «زبور داوود» نيز شهرت دارد، يكی از دلپذيرترين كتب «كتابمقدس» است. اين كتاب مجموعهای است از شعر و سرود كه به زبانی شيوا، روحيات و رويدادهای تاريخی قوم يهود را بيان میكند. بيشتر بخشهای اين كتاب در زمان داوود پادشاه و كمی بعد از آن نگارش يافته است. «زبور داوود» را قوم يهود پس از بازگشت از اسارت بابل، به عنوان كتاب سرود به کار میبرد.
امثال سلیمان
بيشتر قسمت كتاب «امثال» توسط سليمان، خردمندترين مرد جهان، نوشته شده است. موضوع اصلی كتاب را میتوان به طور خلاصه در فصل اول، آيات 7و8و9 يافت: «نخستين قدم برای كسب دانش، خداترسی است. كسی كه حكمت و ادب را خوار میشمارد، احمق است. ای جوان، نصيحت پدرت را بشنو و از تعليم مادرت رويگردان نشو، زيرا سخنان ايشان مانند تاج و جواهر، سيرت تو را زيبا خواهند ساخت.»
جامعه
كتاب جامعه را میتوان يک كتاب فلسفی قلمداد كرد. نويسندهٔ آن، كه به احتمال زياد سليمان است، حكيم و فيلسوفی است كه بين ايمان و شک، اميد و يأس، لذت و رنج، مفهوم زندگی و پوچی، در نوسان است. او میداند كه انسان خاكی مجبور است زمان حال را پشت سر گذاشته، به سوی آينده در حركت باشد (3:11). انسان تشنهٔ اميد است ولی از آينده اطلاعی ندارد، پس بهتر اين است كه از زمان حاضر لذت ببرد.
غزل غزلهای سلیمان
«غزلغزلها» مجموعهای است دلنشين از اشعار عاشقانهای كه به شکل سرودهايی از زبان عاشق و معشوق، در وصف يكديگر سراييده شدهاند. اين كتاب به «غزلهای سليمان» نيز معروف است، زيرا اعتقاد بر اين است كه اين كتاب را سليمان پادشاه نوشته است. يهوديان اين سرودهها را تصويری میدانند از رابطهٔ بين خدا و قوم خود، و مسيحيان آن را گويای رابطهٔ روحانیای به شمار میآورند كه بين مسيح و كليسايش وجود دارد.
اِشعیا
نقل قولهايی كه در عهد جديد از كتاب اشعيا شده، بيش از مجموع نقل قولهايی است كه از ساير كتب عهد عتيق در عهد جديد شده است. اشعيا هفتصد سال پيش از مسيح میزيسته و بيش از هر نبی ديگری به ظهور مسيح موعود توجه داشته است. كتاب اشعيا اساساً به منظور هشدار دادن به قوم اسرائيل نوشته شده است. خداوند از قوم اسرائيل میخواهد كه از كارهای قبيح و گناهآلود خويش دست بردارند و به سوی او بازگشت نمايند. موضوع ديگر كتاب اشعيا ظهور مسيح است و نتايج اين ظهور كه عبارتست از بخشش گناهان، تسلی و اميد.
اِرمیا
اِرميای نبی در اين كتاب به شرح زندگی خود و وقايعی كه بين سالهای ۶۲۵ و ۵۸۰ قبل از ميلاد در تاريخ سرزمين يهودا رخ داده، میپردازد. در اين كتاب بسياری از تعاليم و نبوتهای ارميا را میتوان يافت. هنگامی كه خداوند ارميا را برای رسالت برمیگزيند، ارميا امتناع میورزد و اظهار میدارد كه جوان و بیتجربه است. اما خداوند به او اطمينان میدهد كه با وی خواهد بود و وی را ياری خواهد كرد. به اين ترتيب ارميا رسالت خود را شروع میكند و پيامهايی را كه از خداوند دريافت میدارد به قوم اسرائيل بازگو میكند. اما مردم اين پيامها را نمیپسندند و با او به دشمنی میپردازند، زيرا او به گناهان آنان اشاره میكند و از آنان میخواهد كه از راههای شرور خود بازگردند. در اين پيامها خداوند به مردم يهودا هشدار میدهد كه لشكری از سرزمين شمال میفرستد تا آنان را مجازات كند.
حِزقیال
حزقيال يكی از انبيا اسرائيل بود و همراه مردم يهودا در بابل در تبعيد به سر میبرد. وی در اين كتاب پيشگويی میكند كه يهوديان بزودی به وطن خود باز خواهند گشت و اورشليم را دوباره بنا خواهند كرد. اين پيشگويی پنجاه سال بعد، در زمان عزرا و نحميا به وقوع میپيوندد. حزقيال در كتاب خود میگويد مردم در انتخاب راه و روش خود آزادند، اما بايد بدانند كه در قبال خداوند مسئول هستند. انسان آزاد است راه خود را انتخاب كند اما عواقب و نتايج آن را خداوند تعيين میكند.
هوشع
زندگی و كتاب هوشع نبی، محبت خدا نسبت به قومش را مصور میكند. سه فصل اول كتاب از زندگی هوشع سخن میگويد. بقيهٔ كتاب شامل پيامهايی است كه اين نبی خدا به قوم اسرائيل (حكومت شمالی)، پيش از سقوطش در ۷۲۲ ق.م. داده است. بسياری از مردم زمان هوشع ثروتمند بودند؛ با وجود اين، آنان ناشكر بودند و از كمک به فقيران شانه خالی میكردند. بتها در سرزمين اسرائيل زياد شده بود و رفتهرفته مردم از پرستش خداوند غافل میشدند. خداوند به هوشع میفرمايد برای نشان دادن رابطهٔ موجود بين اسرائيل و خدا، از رابطهٔ زناشويی به عنوان سمبل استفاده كند. خدا داماد است و اسرائيل عروس بیوفايش. خدا به هوشع میگويد با زنی به نام گومر ازدواج كند. گومر، طبق پيشگويی خداوند، به هوشع خيانت میكند و عاشقان جديدی برای خود میيابد. گومر سمبل قوم اسرائيل است كه خدا را ترک گفته و به دنبال خدايان ديگر رفته است.
یوئیل
يوئيل اين كتاب را برای مردم يهودا كه در قلمرو جنوبی اسرائيل سكونت داشتند، مینويسد. او پيشگويی میكند كه خداوند بلای وحشتناكی خواهد فرستاد تا مردم يهودا را تنبيه كند. اين بلا هجوم ملخ به سرزمين يهودا خواهد بود. ملخ تمام مزارع را نابود خواهد كرد، زيرا مردم يهودا نسبت به خدا وفادار نبودهاند. كتاب نگاهی به آينده میاندازد و از روز داوری سخن میگويد. تا پيش از رسيدن آن روز، فرصت هست تا مردم به سوی خداوند بازگشت كنند.
عاموس
عاموس، نويسندهٔ اين كتاب، در تقوع، واقع در جنوب اورشليم به شغل چوپانی و انجيرچينی اشتغال داشت. اما خداوند او را میخواند و رسالتی به او محول میكند. عاموس به وعظ و پيشگويی میپردازد. بيشتر موعظهها و پيشگويیهای او متوجهٔ سامره، يعنی پايتخت حكومت شمالی اسرائيل است. سخنان او بسيار گويا میباشد و حاكی از قدرت روحانی و معنوی اين مرد خدا است.
عوبَدیا
كتاب عوبديا كوچكترين كتاب عهد عتيق است. دربارهٔ نويسندهٔ آن، عوبديا اطلاعات بسيار جزئی در دست است. بيست و يک آيهٔ اين كتاب از قوم ادوم سخن میگويد. اين قوم از عيسو، برادر يعقوب بوجود آمدند. سرزمين آنها در جنوب دريای مرده قرار داشت. بين قوم اسرائيل و قوم ادوم بيشتر اوقات درگيری بوده است. ادومیها در جنگ با بنیاسرائيل، گاهی از فلسطينیها ياری میجستند.
یونس
يونس نبی از جانب خداوند مأموريت میيابد تا به نينوا، پايتخت آشور برود و مردم آنجا را به سوی خداوند هدايت كند. اما يونس از اين كار سر باز میزند، زيرا اهالی آنجا دشمنان اسرائيل بودند و آرزوی يونس اين بود كه خدا آنان را مجازات كند. بنابراين، به جای رفتن به نينوا، يونس راهی ترشيش میشود. اما در طی سفر دريايی، خداوند حوادثی پيش میآورد كه يونس مجبور میشود فرمان خداوند را اجرا كند و به نينوا برود.
میکاه
اين كتاب كمی پيش از سقوط حكومت شمالی اسرائيل در ۷۲۲ ق. م. نوشته شده است. ميكاه، مانند ساير انبيا، در اين كتاب بر ضد گناهان اسرائيل سخن میگويد، اما در عين حال از آيندهای خبر میدهد كه در آن بركت خدا شامل حال قومش خواهد شد. گناهانی كه خدا را خشمگين میساخت عبارت بود از بتپرستی، بهرهكشی از فقرا و سرپيچی از دستورات خداوند. ميكاه پيشگويی میكند كه اورشليم و سامره، پايتختهای يهودا و اسرائيل، به دست دشمنان ويران خواهند شد.
ناحوم
ربارهٔ نويسندهٔ اين کتاب، ناحوم نبی، اطلاع دقيقی در دست نيست. همين قدر میدانيم که او اهل مکانی به نام القوش بوده است. کتاب او سرشار از توصيفهايی است دربارهٔ قدرت و مهربانی خداوند. ناحوم راجع به سقوط امپراتوری آشور پيشگويی میکند. يک قرن پس از سفر يونس نبی به نينوا، پايتخت آشور، اين پيشگويی بوسيلهٔ ناحوم اعلام میشود. اکنون ديگر اهالی نينوا حالت توبهکار خود را از دست دادهاند و بيش از پيش فاسد و ظالم شدهاند. آنها به قدرت امپراتوری خود میبالند و آن را بیزوال میدانند.
حَبَقوق
حبقوق نبی اين كتاب را احتمالاً بين سالهای ۶۰۵ و ۵۸۶ ق.م. نوشته است. در كتابش سؤالی مطرح میكند مبنی بر اينكه چرا قوم يهود تا اين حد پليد و گناهكار شدهاند. او از آنان میخواهد كه توبه كنند و از شرارت خود دست بردارند والا خداوند دشمن شمالی آنان، بابلیها را میفرستد تا سرزمين يهودا را با خاک يكسان كنند. در ضمن حبقوق اضافه میكند كه خداوند به موقع خود بابلیها را نيز كه بدتر از يهوديان هستند نابود خواهد كرد.
صَفَنیا
صفنيای نبی احتمالاً در حدود ۶۲۵ ق.م. اين كتاب را نوشته است. يوشيای پادشاه تا حدی تحت تأثير نوشتههای صفنيا بود كه در سرزمين خود دست به اصلاحات مذهبی زد. صفنيا در اين كتاب پيشگويی میكند كه يهودا و نيز ساير قومهايی كه عدالت را رعايت نمیكنند مورد داوری و مجازات خداوند قرار خواهند گرفت. اين داوری علاوه بر يهودا شامل حال فلسطين، موآب، مصر و آشور نيز خواهد شد. او به بنیاسرائيل يادآور میشود كه اگر به سوی خداوند بازگشت كنند و او را اطاعت نمايند، میتوانند از اين داوری و مجازات جان به در برند.
حَجَّی
اين كتاب را حجی نبی در حدود ۵۲۰ ق. م. نوشته است. در اين زمان يهوديان از تبعيد در بابل به سرزمين خود بازگشته و در اورشليم مشغول بازسازی خانهٔ خدا بودند. اما پيش از اينكه بازسازی خانهٔ خدا تكميل شود، مردم آن را نيمهكاره رها میكنند و به مسايل ديگر میپردازند. همسايگان بدانديش يهوديان نيز با سخنان دروغ خود سعی میكنند آنان را دلسرد كنند و بترسانند. از طرف ديگر اردشير پادشاه نيز دستور میدهد تا بازسازی خانهٔ خدا متوقف شود. برخی از مردم يهود نيز لب به شكايت میگشايند كه اين ساختمان مانند ساختمان اصلی خانهٔ خدا كه سليمان ساخته بود، زيبا و پرشكوه نخواهد بود. آنها به فكر ساختن خانههای زيبا برای خود میافتند و ساختمان خانهٔ خدا را نيمهكاره میگذارند.
زکریا
كتاب زكريای نبی به لحاظ پيشگويیهای زيادی كه دربارهٔ مسيح موعود كرده، از معروفيت خاصی برخوردار است. حجی و زكريا همزمان بودهاند. هر دو نقش بسيار مهمی در تشويق مردم جهت بازسازی خانهٔ خدا داشتند. يهوديانی كه تازه از اسارت در بابل آزاد شده و به سرزمين خود بازگشته بودند، نياز به سخنان تشويقآميز اين انبيا داشتند تا بتوانند در برابر مشكلات دوام بياورند. سرانجام بنای خانهٔ خدا، پس از چهل سال تكميل میشود.
مَلاکی
ملاكی نبی حدود صد سال پس از حجی و زكريا میزيست. در اين كتاب، او از كاهنان میخواهد تا وظايف خود را در قبال خانهٔ خدا با صداقت و جديت انجام دهند. در اين زمان، بنای خانهٔ خدا تكميل شده بود، ولی مردم و حتی كاهنان نسبت به عبادت خداوند سست شده بودند. عدهای از مردم هدايا و ده يک درآمد خود را به خداوند تقديم نمیكردند، و يا حيوانات معيوب را برای قربانی به خانهٔ خدا میآوردند. ملاكی اين عده را كه با راستی و صداقت خداوند را عبادت نمیكنند سرزنش میكند و به آنان يادآور میشود كه خدا آنان را تنبيه خواهد كرد، مگر اينكه آنان از كارهای زشت خود دست بردارند و توبه كنند.
عهد قدیم
عهد جدید
انجیل مَتّی
عيسی در زمانی تولد يافت كه قوم اسرائيل در زير سلطه امپراتوری روم بود. به همين دليل آنان مجبور بودند به رومیها باج و خراج بدهند. در نظر بنیاسرائيل، كثيفترين شغل را كسانی داشتند كه مأمور بودند اين باج را برای دولت روم وصول كنند. آنها را «باجگير» میناميدند، و متیٰ يكی از آنان بود. ولی هنگامی كه عيسی او را ديد، از وی دعوت كرد او را پيروی كند. متیٰ نيز از زندگی كثيف خود دست كشيد و يكی از دوازده شاگرد عيسی شد و اين انجيل را چند سال پس از صعود استاد خود به آسمان، نوشت.
انجیل مَرقُس
هنگامی كه عيسی از شهر به شهر و ده به ده میگشت تا كسانی را كه زير دردهای زندگی میناليدند، آسايش و آرامش بخشد، مَرقُس نوجوانی بيش نبود. ولی پس از چندی او با شاگرد معروف عيسی، پطرس آشنا شد و او را در رساندن خبر خوش عيسی به مردم همراهی كرد. مرقس با الهام روح خدا زندگی خستگیناپذير عيسی را در اين انجيل با زبانی زنده تعريف میكند. در اين كتاب عيسی را میبينيم كه دلش برای همه میسوزد، و به قدری سرگرم خدمت به خلق است كه فرصت غذا خوردن پيدا نمیكند، و سرانجام با نثار جان خود آزادی واقعی را برای مردم ستمديده و خميده در زير بار گناه به ارمغان میآورد.
انجیل لوقا
لوقا پزشک بود و اغلب با پولس رسول همسفر میشد تا در رساندن پيام مسيح به مردم او را ياری دهد. در ضمن، تاريخنويس هم بود و به همين جهت است كه در اين انجيل، سرگذشت عيسی مسيح را با رعايت دقيق ترتيب رويدادها بيان میكند. و باز در اين انجيل است كه ما با عيسايی روبرو میشويم كه همه را محبت میكند، چون برای او فقير و پولدار، فرمانده و فرمانبر، ارباب و غلام، زن و مرد، ديندار و بیدين، … تفاوتی نمیكنند. همه محتاج محبتند، و او سرچشمهٔ محبت است. عيسی به قدری با اشخاص مختلف میآميخت كه او را «دوست گناهكاران» لقب داده بودند، چون به گفتهٔ خودش، او طبيبی بود كه برای دردمندان آمده بود… و بزرگترين درد انسان گناه است.
انجیل یوحنا
مردم اغلب میپرسند: عيسی كيست؟ چرا او را فرزند خدا میگويند؟ يوحنا، اين شاگرد عيسی كه سراسر وجودش با محبت خدا آميخته بود، شخصيت واقعی عيسی را در اين انجيل نمايان میسازد. او كه بيش از ديگران با عيسی بوده، بدون شک بيش از هر كسی شايسته است استاد خود را توصيف نمايد. در اين انجيل، يوحنا آن پيوستگی را كه عيسی با خدا دارد با زبانی شيوا و عرفانی شرح میدهد.
اعمال رسولان
هنگامی كه عيسی مسيح را بر صليب كشتند، رسولان او از ترس جانشان خود را به پناهگاهی رساندند و درها را محكم پشت سر خود بستند. ولی هنوز سه روز از مرگ پيشوايشان نگذشته بود كه او را زنده در ميان خود ديدند. آری، عيسی مسيح زنده شده بود! و اينک در اين بخش میخوانيد كه اين رسولان كه شاهدان عينی اين واقعهٔ تاريخی بودند، چطور با جرأتی كه روح خدا در آنان بوجود آورده بود، همه جا رفتند و به همه مژده دادند كه عيسی زنده است و در پی بشر گمشده میباشد تا او را از بند گناه آزاد سازد.
رساله رومیان
تاريخ كمتر كسی را سراغ دارد كه مانند پولس تا اين حد به مذهب خود پايبند بوده باشد. او از هيچ نوع كوششی جهت فرو نشاندن عطش مذهبیاش كوتاهی نمیكرد، به طوری كه حتی اذيت و آزار پيروان عيسی مسيح را خدمتی به خدا میديد. حقيقت را در به کار بستن رسوم و تشريفات مذهبی میدانست، ولی سرانجام آن را جای ديگر يافت: در وجود عيسی مسيح. پولس در اين نامه شرح میدهد كه چطور میتوان بهوسیله ايمان به عيسی مسيح به حقيقت دست يافت و مورد پسند خدا قرار گرفت.
رساله اول قرنتیان
پولس رسول اين نامه را به ايمانداران كليسای قرنتس مینويسد تا به سؤالات آنان دربارهٔ مسائل مربوط به زندگی و ايمان مسيحی پاسخ گويد. شهر قرنتس مركز ايالت اخائيه بود و جماعتی داشت مركب از قومهای گوناگون. معروفيت اين شهر در تجارت، فرهنگ غنی يونانی، عيش و عشرت بیحد و حصر، و مذاهب و فلسفههای گوناگون بود.
رساله دوم قرنتیان
كسی كه مزهٔ آزادی واقعی را كه عيسی مسيح به او بخشيده چشيده است، طبعاً مايل است به ديگران نيز بشارت دهد تا آنها نيز بتوانند از اين آزادی برخوردار شوند. ولی اين بشارت آسان صورت نمیگيرد، چون كسانی كه اين بشارت را میشنوند اغلب برداشت غلط از آن میكنند و برای بشارت دهنده مشكلاتی بوجود میآورند. پولس در اين نامه از مشكلات و رنجهايی سخن میگويد كه به خاطر معرفی عيسی مسيح به ديگران، ديده است. مسيحيان شهر قرنتس با خواندن اين نامه تسلی و دلگرمی فراوان پيدا میكنند.
رساله غلاطیان
غلاطيه منطقهای بود در آسيای صغير (تركيهٔ فعلی). مسيحيان غلاطيه به اشتباه فكر میكردند كه حفظ ظاهری قوانين و تشريفات مذهبی، انسان را رستگار میسازد. پولس آنها را از اين اشتباه درمیآورد. او نشان میدهد كه رستگاری از گناه با كوشش بشری به دست نمیآيد، بلكه هديهای است كه از خداوند به بشر میرسد.
رساله افسسیان
چرا برای ما اينقدر سخت است عقايد كسانی را كه با ما اتفاقنظر ندارند بپذيريم؟ چرا اين همه تبعيض در دنيا هست؟ تبعيض نژادی، اجتماعی، فرهنگی، و … آيا نه به اين دليل كه هر كسی عقيده خود را برتر از عقيده ديگری میداند؟ اين نامه را پولس هنگامی مینويسد كه در زندان بود. مسيحيان شهر افسس از نژادهای گوناگون بودند و پولس از آنها درخواست میكند كه نگذارند اختلافات نژادی و زبانی باعث جدايی آنها گردد. او نشان میدهد كه خواست خداوند اين است كه در دنيا همبستگی برقرار گردد: همبستگی بين انسان و خودش، بين انسان و انسان ديگر، و بين انسان و خدا. او میگويد چنين همبستگی تنها بهوسیله عيسی مسيح ممكن است.
رساله فیلیپیان
شهر فيليپی در شمال يونان واقع است. پولس خاطرات بسياری از اين شهر داشت. نخستين كليسای اروپا را او در اين شهر برقرار كرد، و در همینجا بود كه او را گرفتند و شكنجه كرده، به زندان انداختند. ولی كسانی كه در اين شهر پيام انجيل را از زبان پولس شنيده بودند، به عيسی مسيح ايمان آوردند. آنها پولس را بسيار دوست داشتند و به او كمكهای مالی میكردند. در اين نامه، كه باز هم از زندان فرستاده میشود، پولس از شاديهايی سخن میگويد كه نصيب كسانی میگردد كه به عيسی مسيح ايمان میآورند.
رساله کولسیان
اين هم يكی ديگر از نامههايی است كه پولس از زندان نوشته است. شهر كولسی در تركيهٔ فعلی واقع بود. در كليسايی كه در اين شهر بود سؤالی در مورد شخصيت واقعی عيسی پيش آمده بود، به اين معنی كه آيا او تنها يک انسان بود يا ذات خداوندی داشت؟ پس اعضای كليسا اِپافراس را به نمايندگی پيش پولس میفرستند تا او را در زندان ملاقات كرده حقيقت امر را جويا شود. پولس در پاسخ، اين نامه را مینويسد و در آن شخصيت راستين مسيح را تشريح میكند.
رساله اول تسالونیکان
تسالونيكی هنوز هم بندر و شهر مهم تجارتی است. نام جديد اين شهر كه در ناحيه مقدونيه، از خاک يونان واقع است، سالونيک میباشد. پولس در اين شهر پيام آزادی بشر از گناه را بشارت داد و مردم شهر را با عيسی مسيح آشنا ساخت. گرچه برخی از رهبران يهودی عليه او شوريدند و او را از شهر بيرون كردند، اما كسانی كه پيام را شنيده بودند به مسيح ايمان آوردند و با وجود مشكلات و شكنجههای طاقتفرسا ايمان خود را از دست ندادند. و حالا پولس در اين نامه از آنها میخواهد زندگی پاک و توأم با صبر و تحمل داشته باشند و منتظر ظهور شكوهمند عيسی مسيح باشند.
رساله دوم تسالونیکان
در اين نامه نيز مانند نامه اول، پولس دربارهٔ بازگشت عيسی مسيح به اين جهان صحبت میكند. برخی از مسيحيان تسالونيكی به قدری شيفتهٔ اين موضوع شده بودند كه حتی از كار روزانه نيز دست كشيده و زندگی عاطل و باطلی میگذراندند، و به اين ترتيب باعث ننگ نام عيسی میشدند. لذا، پولس در اين نامه آنها را با واقعيتها روبرو میسازد تا به آنها بفهماند كه تنبلی و بیكاری جايی در مسيحيت واقعی ندارد.
رساله اول تیموتائوس
تيموتائوس، رهبر جوان كليسای افسس بود. او بوسيلهٔ پولس به عيسی مسيح ايمان آورده بود و در سفرهای بشارتی اغلب با او همراه بود. پولس وی را چون پسر خود دوست داشت و با اطمينان كامل مسئوليت سنگين كليسای افسس را به او واگذار كرده بود. در اين نامه، پولس شرايط يک رهبر واقعی روحانی را به او يادآوری میكند و از او درخواست میكند حقيقت انجيل مسيح را حفظ كند و آن را از هر نوع تغيير و تحريف دور نگاه دارد.
رساله دوم تیموتائوس
اين نامه به منزله وصيت نامهٔ پولس است. او در زندان بود و میدانست كه دير يا زود به اتهام موعظهٔ انجيل به زندگی او در اين دنيا خاتمه خواهند داد. پس در اين «وصيتنامه» از تيموتائوس درخواست میكند به هيچ وجه با آنچه دروغ است سازش نكند و با وجود مشكلات زياد حقيقت را موعظه كند. او خود را نمونه میآورد كه چطور با پايداری در برابر مشكلات مبارزه كرده و هرگز حقيقت را رها نكرده و حالا اطمينان كامل دارد كه حتی مرگ نمیتواند به زندگی واقعی او خاتمه دهد.
تیطوس
تيطوس جوانی فعال و وفادار و مورد اعتماد كامل پولس بود، به طوری كه پولس اغلب مسئوليتهای سنگين را به عهده او میگذاشت. و حالا كه تيطوس رهبر كليسای جزيره كريت است، پولس اين نامه را به او مینويسد تا وظيفهٔ يک رهبر خوب مسيحی را شرح دهد و از او بخواهد مردم را از كارهای كثيف و فاسد اهالی كريت برحذر دارد. تيطوس موظف است به مسيحيان آنجا بياموزد كسی كه از گناه آزاد شده بايد با رفتارش اين آزادی را نشان دهد.
فلیمون
فليمون شخص ثروتمندی بود كه توسط پولس، مسيح را شناخت و مسيحی سرشناسی شد. خانهٔ او محل اجتماع مسيحيان كولسی بود. يكی از غلامان فليمون، به نام اُنيسيموس از خانهٔ او فرار كرده، به روم رفته بود. او در زندان با پولس آشنا شد و بوسيلهٔ او به مسيح ايمان آورد. و حال، پولس او را نزد اربابش فليمون پس میفرستد و در اين نامه از او میخواهد كه انيسيموس را ببخشد و او را چون «برادر» بپذيرد.
عبرانیان
عبرانيان، مردمانی يهودینژاد بودند كه برای معبد بزرگ يهوديان در شهر اورشليم، اهميت زيادی قائل بودند. در اين معبد، مراسم مذهبی به دقت اجرا میشد و مقدار زيادی گاو و گوسفند ذبح میگرديد. وقتی اين عبرانيان به عيسی مسيح ايمان آوردند و مسيحی شدند، باز طبق عادت ديرين خود برای انجام مراسم مذهبی به معبد اورشليم میرفتند. اين نامه به همين عده نوشته شده تا به آنها نشان دهد كسی كه مسيح را به عنوان نجات دهندهٔ خود قبول میكند ديگر لازم نيست در قيد مراسم خشک مذهبی باشد، چون اين مراسم با آمدن عيسی مسيح باطل شده است. مسيح انسان را از گناه و نيز از هر نوع قيد و بندی آزاد میسازد.
اول پطرس
اين نامه را پطرس رسول به مسيحيانی كه در سراسر آسيای صغير (تركيه كنونی) پراكنده بودند مینويسد. مسيحيان در اين زمان به خاطر ايمان خود مورد آزار و شكنجه قرار میگرفتند. پطرس آنها را دلداری میدهد و تشويق میكند تا نسبت به خدا وفادار بمانند و با وجود آتش آزار و شكنجه، ايمان خود را از دست ندهند.
دوم پطرس
كار آسانی نيست كه انسان در مشكلات و آزار و اذيتها، ايمان خود را از دست ندهد و تا انتها نسبت به خداوند خود وفادار بماند. پطرس خودش به خداوند خود عيسی مسيح قول داد كه اگر تمام شاگردان، وی را ترک كنند، او چنين كاری را نخواهد كرد. اما خيلی زود قول خود را فراموش كرد و مسيح را انكار نمود. ولی پس از آن، مسيح از او آنچنان شخصيتی ساخت كه نه فقط ديگر خداوندش را انكار نكرد، بلكه مشوق بزرگی شد برای مسيحيانی كه در سراسر دنيا زير شكنجه و آزار بودند. تاريخ میگويد وقتی میخواستند پطرس را همچون خداوندش به صليب بكشند، او خود را لايق ندانست مانند او مصلوب شود؛ پس او را وارونه به صليب كشيدند. او تا به آخر به ايمانش وفادار ماند.
اول یوحنا
اخلاق خشن و تند يوحنا و يعقوب، اين دو برادر ماهيگير، باعث شد عيسی مسيح آنها را «پسران رعد» بنامد. با وجود اين، محبت عجيبی بين مسيح و يوحنا بود. بودن با استاد، درس محبت را عملاً به يوحنا ياد داد، به طوری كه در اواخر عمرش او را «رسول محبت» لقب دادند، چون هر جا میرفت تكيه كلامش اين بود: «همديگر را محبت كنيد.» در اين نامهها او نشان میدهد كه خدا محبت است و زندگی واقعی و عالی در محبت كردن همنوعان نهفته است.
یهودا
در قرن اول ميلادی، مسيحيت در ممالک گوناگون دنيا به سرعت گسترش میيافت و مردم به عيسی مسيح ايمان میآوردند. اما در بين ايمانداران راستين مسيح، عدهای رخنه كردند كه عقايدی دروغ و دور از حقيقت داشتند. اين عده خود را روحانی و مسيحی نشان میدادند، ولی در باطن نیتهای پليد داشتند. يهودا در اين نامه، مسيحيان را از روحانیون كاذب برحذر میدارد و آنان را تشويق به پيروی از حق و حقيقت میكند.
مکاشفه
«مكاشفه»، آخرين قسمت كتاب عهد جديد است. اين قسمت از بسياری لحاظ با قسمتهای قبلی فرق دارد. اكثر قسمتهای «مكاشفه»، به زبان سمبوليک و رمزی نوشته شده و دارای مفاهيم عميقی است، لذا نبايد آن را مانند ساير كتب عهد جديد به طور تحتاللفظی معنی كرد. اين كتاب در زمانی نوشته شده كه مسيحيان سخت تحت شكنجه و آزار بودند، لذا يوحنا مطالب خود را به طور رمزی بيان میكند تا دشمنان مسيحيت آن را نفهمند. او از دنيای تازهای سخن میگويد كه در آن خداوند هر اشكی را از چشمان پاک خواهد كرد و به تمام غمها خاتمه خواهد داد.