top of page

«معاشقه با گرگ ها»

(نوشته ای برای مردان)

 

«یك مرد درباره روابط جنسی و معاشرت با جنس مخالف، اندرزهای صادقانه خود را در اختیار شما قرار می دهد.»

 

   «نویسنده: بینام»

   مثلی است كه می گوید: «بهترین تدبیر برای دست یابی به سود و منفعت، استفاده از حماقت دیگران است.» این مقاله نیز درباره همین موضوع است. مایلم شما را نیز در چیزهایی كه آموخته ام شریك كنم . . . راه دشوار . . . در باب دختران و روابط. در اینجا به طور خاص ده دلیل را متذكر شده ام كه چرا منتظرم تا بعد از ازدواج رابطه جنسی داشته باشم.

 

   نصیحت شماره ۱ درباره معاشرت با جنس مخالف:

   «اكنون می دانم كه روابط جنسی آن قدرها هم كه جار و جنجال به پا می كنند، عالی و شگرف نیست.»

   یادم می آید زمانی كه در دانشكده بودم تجربه ای داشتم كه اسم آن را «خماری عشق» گذاشته بودم. بعد از اینكه شبی را با دختری می گذراندم، صبح روز بعد همیشه احساس خلاء و پوچی می كردم. این چیزی نیست كه شما در تلویزیون یا در فیلم ها آن را ببینید، اما واقعیت این است كه این اتفاق اغلب می افتد.

   اغلب اوقات بعد از داشتن رابطه جنسی، احساس پوچی و حتی پشیمانی پیش می آمد.«خماری عشق» برای من پدیده عجیبی بود. دلیل اصلی نیز این بود كه در دوران دانشكده، رابطه جنسی برای من حكم «خدا» را داشت.

   به عنوان یك جنس مذكر، صبح و ظهر و شب در این باره فكر می كردم. بنابراین این طور انتظار می رفت كه داشتن رابطه جنسی بایستی باعث به وجود آمدن یك رضایت مندی كامل در من شود . . . رسیدن به سر حد كمال در عبادت «خدایم».

   اما اغلب اوقات بعداً احساس عدم رضایت به من دست می داد.آیا تجربه شما نیز این گونه بوده است؟ آیا تا به حال «خماری عشق» داشته اید؟ اگر این طور است پس بایستی مكث كرده و با خود بیاندیشید كه: «چرا این طور است؟ اگر روابط جنسی تا این اندازه برایم اهمیت دارد، پس چرا باعث می شود تا یك احساس پوچی در من باقی بماند؟»

   یادم می آید كه این احساس پوچی باعث شده بود كه من گیج شوم. پس این گونه نتیجه گیری كردم: «دلیلش فقط این است كه من به مقدار بیشتری از [روابط جنسی] احتیاج دارم، همین و بس.» (اغلب اوقات این طرز فكری است كه درباره چیزهایی كه امیدواریم باعث رضایت مندی ما شوند، ولی نمی شوند داریم.

   برای مثال، ماشینی را كه همیشه آرزو داشتیم می خریم، اما پس از گذشت مدت زمان كوتاهی متوجه می شویم كه ماشین فقط «خوب» است. به جای اینكه این مطلب را درك كنیم كه ماشین نمی تواند واقعاً ما را راضی و خشنود سازد، دچار این خطای فكری می شویم كه: «خوب، به گمانم این ماشینی نبود كه می خواستم. یك ماشین دیگر حتماً به من رضایت مندی ماندگاری را خواهد بخشید.»

   اما احساس پوچی در من ادامه داشت. بنابراین بالاخره به این نتیجه رسیدم كه روابط جنسی قبل از ازدواج آن گونه كه گفته می شود عالی نیست. افراط در آن باعث اعتیاد می شود، و روابط جنسی واقعاً آن گونه كه سعی می كنند در فیلم ها جلوه دهند نیست. اگر این طور بود پس باید رضایت كامل ایجاد می كرد و در پی اش هیچ «پوچی ای» احساس نمی شد.

 

   نصیحت شماره ۲ درباره معاشرت با جنس مخالف:

   «اكنون می خواهم نسبت به زنان محترمانه تر رفتار كنم.»

   من به این موضوع پی برده ام كه در خصوص روابط جنسی، اغلب مواقع دخترها واقعاً نمی دانند موضوع از چه قرار است. منظورم این است كه دیدگاه آنان نسبت به این موضوع كاملاً با دیدگاه مردان متفاوت است. اكثراً یك دختر حتی اگر واقعاً هم مایل نباشد كه با پسری رابطه جنسی داشته باشد، با بیان این مطلب كه «ولی من دوستش دارم»، سعی می كند آن را توجیه كند.

   چرا این اتفاق می افتد؟ گفته شده است كه: «دخترها از رابطه جنسی استفاده می كنند تا عشق را به دست آورند؛ پسرها از عشق استفاده می كنند تا به رابطه جنسی دست یابند.» داستان از این قرار است:

   دختر پیش خود این گونه تصور می كند كه یك روز با آن پسر ازدواج خواهد كرد؛ پسر قبلاً و قبل از اینكه نزد رفقایش برود و برای آنها تعریف كند، همه كارهایی كه قصد دارد با آن دختر انجام دهد را پیش خود تصور می كند. در درون دختر چیزی به او می گوید كه عمل صحیح را انجام

می دهد، اما چیزی در درون پسر درست برخلاف این را می گوید، ولی پسر هم چنان به پیش می رود. چرا؟

   بله، بدون شك برای دستیابی به لذت فیزیكی؛ ولی من فكر می كنم كه دلیل دیگری هم وجود دارد: این باعث می شود كه او بیشتر احساس مردانگی كند. اما یك نكته مضحك در این میان وجود دارد.

   در فریب دادن زنان چه مردانگی ای وجود دارد؟ نكته ای كه به آن پی برده ام این است: زمانی كه به یك زن احترام می گذارید در واقع به خودتان احترام می گذارید. چرا؟ چون اگر غیر از این باشد یك روز افسوس خواهید خورد، و این پشیمانی خیلی بیشتر از لذتی كه برده اید به طول خواهد انجامید.

   در فیلم «راب روی» شخصیت اصلی داستان می گوید: «احترام، هدیه ای است كه یك مرد به خود می دهد.» زمانی كه به یك زن از طریق انجام آنچه در قلب خود به خوبی می دانید عمل صحیحی است احترام می گذارید (یعنی آنچه به نفع و مصلحت آن زن است)، در واقع دارید به خودتان احترام می گذارید و متضمن می شوید كه هرگز مجبور نخواهید بود تا در آینده با پشیمانی هایی كه مدتهای مدیدی به طول خواهد انجامید زندگی كنید.

 

   نصیحت شماره ۳ درباره معاشرت با جنس مخالف:

   «آن زن همسر یك نفر دیگر است.»

   منظورم این است كه: اغلب دخترانی كه با آنها بوده ام اكنون با مردان دیگری ازدواج كرده اند. زمانی كه خودم را جای آن مردان قرار می دهم، آرزو می كنم كه ای كاش كارهایی را كه انجام داده ام، هرگز انجام نداده بودم. در حقیقت حتی دوست دارم مشتی محكم به صورت خودم بزنم. وقتی ازدواج كنم، بدون هیچ تردید از این موضوع خوشحال نخواهم شد وقتی بدانم مرد دیگری قبلاً با زنم هر كاری كه خواسته انجام داده است.

   شما چه طور؟ اگر بدانید كس دیگری قبلاً با همسرتان رابطه داشته است ناراحت نخواهید شد؟ اگر در حال حاضر دوست دختری دارید و نسبت به این موضوع چنین احساسی در شما وجود دارد، فكرش را بكنید كه یك روز این احساس در قبال همسرتان تا چه اندازه قوی تر خواهد بود.

   حتی می توانید از این هم یك قدم فراتر بگذارید. دوست دختر شما، دختر یك نفر است. اگر او دختر من باشد چه؟ یا اگر خواهر من باشد چه طور؟ آیا مایل خواهم بود كه مردی مثل من از او سوء استفاده كند؟ اكنون از جنبه متفاوتی به دخترها نگاه می كنم. آنها همسران آینده یك شخص دیگرند، دخترهای یك شخص دیگر و خواهران شخصی دیگر و غیره.

 

   نصیحت شماره ۴ درباره معاشرت با جنس مخالف:

   «رابطه جنسی باعث شده است تا بهترین روابط من از بین بروند.»

   برای مثال در دوران دانشكده دختری بود كه دوستش داشتم، او دختر رویاهایم بود. وقتی با هم بودیم حتی یك لحظه هم كسالت آور نبود. ما از هر لحاظ با هم «جور» بودیم. ما مدتی صبر كردیم و بعد من پیش قدم شدم و رابطه جنسی بین ما آغاز شد.

   خیلی زود رابطه جنسی كانون اصلی رابطه ما قرار گرفت. دیگر نمی خواستم او را در سطوح دیگری هم بشناسم. بنابراین بجای اینكه به مرور زمان با هم صمیمی تر شویم، عملاً از همدیگر دور شدیم. منظورم از این گفته همین است كه: «رابطه جنسی باعث شد تا بهترین روابط من از بین برود».

   مردم می توانند در سطوح مختلف با یكدیگر ارتباط برقرار كنند . . . در سطوح احساسی، روحی، فیزیكی و معنوی. اما زمانی كه من و دوست دخترم بیش از همه از لحاظ فیزیكی با یكدیگر ارتباط برقرار كردیم، این موضوع باعث شد تا قسمت های دیگر رابطه ما از جریان باز ایستد.

   حاصل این بود كه رابطه ما كلاً سیر نزولی خود را آغاز نمود. اگر «من» صبر كرده بودم شاید هنوز هم با هم بودیم.من شاهد بوده ام كه چگونه این مسئله در روابط بیشماری اتفاق افتاده است، نه تنها موارد دیگری كه برای خود من پیش آمده، بلكه شاهد وقوع آن در زندگی دیگران نیز بوده ام. فكر می كنم دلیلی برای آن وجود دارد كه متعاقباً درباره آن توضیح خواهم داد.

 

   نصیحت شماره ۵ درباره معاشرت با جنس مخالف:

   «روابط جنسی قبل از ازدواج قسمت های دیگر رابطه را نابود می كند.»

   وقتی با دختری رابطه جنسی داشتم برای من دو چیز اتفاق می افتاد. اكنون كه به گذشته نگاه می كنم به صراحت می توانم بگویم كه این دو اتفاق همیشه می افتاد، اگرچه در آن زمان از این محرك ها غافل بودم. آن دو چیز عبارت بودند از:

۱) من دیگر نسبت به آن دختر احترامی قائل نبودم (اگرچه نمی خواستم این طور شود)؛

۲) به مرور اعتماد آن دختر نسبت به من از بین می رفت (اگرچه آن دختر نمی خواست این اتفاق بیفتد).

   نمی دانم به چه دلیل این دو اتفاق همیشه می افتاد، فقط می دانم كه این طور می شد. شاید این جزئی از «قاعده» است. اما یك چیز مسلم است: من در این بین تنها نیستم. بارها و بارها دیده ام كه این اتفاق افتاده است.

   اشخاص زیادی را می شناسم كه به دلیل داشتن روابط جنسی قبل از ازدواج اكنون درگیر مشكلات زناشویی متعددی هستند. زوج هایی را

می شناسم كه اخیراً ازدواج كرده اند ولی در طول یك ماه شاید حتی یك بار نیز رابطه جنسی ندارند، چون شوهر احترامی برای زن قائل نیست و زن این را می داند، زن به شوهر خود اعتماد ندارد بنابراین حاضر نیست خود را تسلیم شوهر خود كند.

   داستان غم انگیزی است، ولی از آنچه كه فكرش را بكنید نیز شایع تر است. اما عموماً هیچ كس درباره چنین مطالبی صحبت نمی كند. هنگامی كه سینما و تلویزیون زوج هایی را به تصویر می كشند كه قبل از ازدواج رابطه جنسی دارند نیز هرگز این واقعیت را به معرض نمایش نمی گذارند. مثل این می ماند كه همه می دانند این اتفاق می افتد، ولی كسی مایل نیست به آن اعتراف كند.

 

   نصیحت شماره ۶ درباره معاشرت با جنس مخالف:

   «منتظر بودن برای داشتن رابطه جنسی با همسرم به منزله داشتن روابط جنسی بهتر در زندگی زناشویی ام می باشد.»

   به چه دلیل؟ چون كه ما زندگی مشترك خود را در حالی آغاز خواهیم كرد كه من احترام بیشتری برای همسرم قائلم و همسرم نیز اعتماد بیشتری به من دارد. من یك چیز یاد گرفته ام:

   اگر زنی به مردی اطمینان نكند، حاضر نخواهد بود كه خود را به طور كامل تسلیم آن مرد كند. او در اعماق وجودش واقعاً از اینكه با آن مرد باشد لذت نمی برد. جریان از این قرار است. از آن جایی كه «دخترها از رابطه جنسی استفاده می كنند تا به عشق دست یابند، و پسرها از عشق استفاده می كنند تا به رابطه جنسی دست یابند»، بنابراین یك زوج قبل از ازدواج با یكدیگر رابطه جنسی برقرار می كنند.

   دختر برای اینكه بتواند رابطه را حفظ كند تن به این كار می دهد. پسر تن به این كار می دهد چون رابطه جنسی، بیش از خود رابطه برایش اهمیت دارد. بعد از ازدواج زن آنچه را كه می خواست به دست می آورد، یعنی یك تعهد از جانب مرد.

   بنابراین دیگر احتیاجی ندارد كه از رابطه جنسی استفاده كند تا او را به دست آورد. حتی ممكن است زن درون خود کینه و خشمی را نیز بپروراند، چون همسرش قبل از ازدواج با او رابطه جنسی داشته است. بنابراین حالا دیگر رابطه جنسی برایش جالب نیست.

   و درباره مرد . . . چون قبل از ازدواج با همسر خود رابطه جنسی داشته است اكنون دیگر برای همسر خود ارزشی قائل نیست . . . مرد هنوز هم می خواهد رابطه جنسی داشته باشد، اما نه به عنوان یك تجربه كامل پیوند با همسر خود، و از طرفی زن این گونه تصور می كند كه صرفاً یك رابطه جنسی در میان است و بس.

   بنابراین یك رابطه جنسی خوار و ناپاك در زندگی مشترك به وجود می آید.این حقایق ساخته و پرداخته ذهن من نیست. اكنون كه بیرون از دانشكده هستم و اشخاص زیادی دور و برم هستند كه ازدواج می كنند، مدام می بینم كه این اتفاق می افتد. پادزهر این است:

   صبر كردن تا وقت ازدواج و داشتن رابطه جنسی بعد از آن باعث خواهد شد تا شوهر احترام بیشتری برای همسرش قائل شود، و متقابلاً باعث خواهد شد تا زن نیز احترام بیشتری برای همسرش قائل شود. بنابراین طبیعی است كه در این صورت آنها روابط جنسی بهتری خواهند داشت زیرا بیشتر به یكدیگر احترام می گذارند و یكدیگر را عمیق تر دوست دارند.

 

   نصیحت شماره ۷ درباره معاشرت با جنس مخالف:

   «نداشتن رابطه جنسی با زنان دیگر به مفهوم داشتن یك رابطه جنسی بهتر در زندگی مشترك است.»

   رابطه جنسی چیز مرموزی است كه باعث ایجاد یك پیوند عمیق بین انسانها می گردد، حتی اگر آن را «گذرا» بخوانیم. مشكل در این جاست كه هر چقدر بیشتر با دختران متعدد این پیوند را داشته باشم، احتمال اینكه بتوانم با همسر آینده خود یك پیوند دائمی ایجاد كنم كمتر می شود.

   مثل یك تكه نوار چسب . . . هر چه بیشتر آن را بر سطوح مختلف استفاده كنید قابلیت چسبندگی آن كمتر و كمتر می شود. پس از مدتی دیگر به هیچ چیز نمی چسبد.

   اگر قبل از ازدواج با دختران دیگری رابطه برقرار كنم، قادر نخواهم بود روزی با همسر خود پیوند لازم را ایجاد كنم. من همسر خود را آن گونه كه باید گرامی نخواهم داشت، و در نتیجه او را آن گونه كه باید و شاید دوست نخواهم داشت.

   هر روز كه می گذرد و من به همسر آینده خود وفادار می مانم به منزله این است كه رابطه من با او بهتر خواهد بود. چیز مضحكی است:

فرهنگ ما زنا را تقبیح می كند، ولی در عین حال از روابط قبل از ازدواج چشم پوشی می كند. حتی داشتن رابطه با زوج های متعدد را نیز نادیده می گیرد.

این موضوع بسیار خنده دار است، چرا كه اگر عنصر «زمان» را از این معادله بردارید، روابط جنسی قبل از ازدواج در واقع زنا است. ما به خوبی می توانیم پیش خود تصور كنیم كه زنا تا چه حد ممكن است به یك رابطه زناشویی آسیب بزند، شاید روابط جنسی قبل از ازدواج نیز تقریباً نتیجه ای مشابه این را داشته باشد، چرا كه باعث می شود تا پیوند بین یك مرد و یك زن آسیب ببیند.

 

   نصیحت شماره ۸ درباره معاشرت با جنس مخالف:

   «لزومی ندارد با زنی همبستر شوم تا بدانم كه آیا ما با هم «از لحاظ جنسی سازگار هستیم» یا نه.»

   این نكته ای است كه به آن پی برده ام. رابطه جنسی به منظور كامل كردن یك رابطه است و نباید مهم ترین جنبه یك رابطه قلمداد شود. زمانی كه جنبه های دیگر رابطه شما به خوبی پیش می رود، رابطه جنسی در واقع به منزله مخلوط شكر و تخم مرغ برای رویه كیك است.

   من دریافته ام كه رابطه جنسی زمانی خوب خواهد بود كه بقیه قسمت های رابطه نیز خوب باشد. به همین دلیل می دانم كه نیازی نیست تا برای پی بردن به این موضوع كه آیا ما از لحاظ جنسی با یكدیگر سازگاری داریم یا خیر، با همسر آینده خود همبستر شوم.

   چرا كه اگر در بقیه عرصه های رابطه خود با یكدیگر سازگاری داشته باشیم، رابطه جنسی نیز حتماً خوب خواهد بود. لازم است نكته دیگری نیز در این جا گفته شود. موضوع دیگری كه فكر می كنم به آن «پی برده ام» این است:

   زمانی كه رابطه جنسی را به عنوان فاكتور تعیین كننده در رابطه خود قرار می دهید، احتمالاً پیآمد آن یك رابطه جنسی ضعیف خواهد بود. در این باره فكر كنید. اگر رابطه جنسی خود را زیر ذره بین برده و دائماً آن را مورد قضاوت قرار دهید، و رابطه خود را با آن بسنجید، رابطه شما محكوم به شكست خواهد بود.

   مثل این می ماند كه درون زندان هستید. شما درون چیزی محبوس هستید كه قرار است رهاكننده باشد و نه محجوركننده. اما زمانی كه بر دیگر قسمت های رابطه خود متمركز می شوید، و رابطه جنسی كانون و مركز اصلی رابطه شما نیست، آزاد می شوید تا یك رابطه جنسی لذت بخش تر را داشته باشید.

   دیگر تحت فشار نخواهید بود كه همیشه رابطه جنسی شما تماشایی و غیرعادی باشد. (زیرا عملاً نیز این گونه نخواهد بود.) با این حال فكر

نمی كنم به عنوان شخص بالغی كه به سن دانشكده رسیده بود در آن زمان این توانایی در من وجود داشت تا بر رابطه جنسی متمركز نشوم، مگر اینكه كلاً این رابطه در زندگی من حضور نداشت. به همین خاطر فكر می كنم كه كلاً منتظر ماندن بهتر است.

 

   نصیحت شماره ۹ درباره معاشرت با جنس مخالف:

   «من چیزی را یافته ام كه از رابطه جنسی راضی كننده تر است.»

   می دانم دارید به چه چیزی فكر می كنید: «بله، حق با شماست.» اما این حقیقت دارد. در واقع رابطه جنسی به من كمك كرد تا چیزی را كشف كنم كه به مراتب قادر است بهتر از رابطه جنسی باعث رضایت مندی من شود، و آن چیز، در حقیقت یك چیز نیست، بلكه یك نفر است.

   او خداست. فقط تا آخر به حرف های من گوش كنید، می دانم به نظر دور از ذهن می آید ولی كاملاً معنادار است. خداوند ما را طوری آفریده است كه ما با هیچ چیز به غیر از خود او به طور غایی راضی نمی شویم.

   خداوند این را در نظام بشری و هم چنین در درون نظام وجودی هر یك از ما قرار داد. شخصی مطلب را این گونه بیان می كند:

«در درون هر شخص یك خلاء به شكل خدا وجود دارد كه تنها خداوند قادر است آن را پر سازد.»

   به همین دلیل ما می بینیم كه مردم مدام در حال عوض كردن شغل، همدم، مد و خیلی چیزهای دیگر هستند . . . زیرا ما در جستجوی خود برای دست یابی به رضایت مندی غایی از چیزهای مختلفی (و آدم هایی) كه نتوانسته اند ما را به این رضایت مندی برسانند خسته می شویم.

   بنابراین آن را دور انداخته و به چیز (یا كس) دیگری روی می آوریم، با این امید كه بتوانیم رضایت مندی را كه واقعاً به دنبالش می گردیم پیدا كنیم. اما مشكل در این است كه ما هرگز آن را پیدا نخواهیم كرد مگر تا وقتی كه برای به دست آوردن آن نزد خدا بیاییم چون تنها خداوند می تواند آن رضایت مندی را برای ما میسر سازد.

   خداوند بیش از این ها ما را دوست دارد كه حاضر باشد ببیند ما واقعاً با چیز دیگری به غیر از خود او راضی و خشنود می شویم. خدا برای ما خواهان بهترین ها است، یعنی خود او. هیچ چیز و یا هیچ كس مهم تر از خدا نیست.

   من می دانم كه این واقعاً حقیقت دارد چون كه شخصاً به این موضوع پی برده ام. احساس پوچی كه قبلاً داشتم، بعد از آن كه این و یا آن چیز را می خریدم، پس از فتوحات در روابط جنسی، پس از تمامی تقلاهایی كه كردم تا شاید بتوانم در زندگی خود احساس رضایت مندی كنم . . . پوچی زمانی به پایان رسید كه خدا را به زندگی خود دعوت كردم.

   بخصوص زمانی كه عیسی مسیح را به زندگی خود دعوت كردم. عیسی فرمود:

«هرکه نزد من بیاید، هرگز گرسنه نخواهد شد و هرکه به من ایمان بیاورد، هرگز تشنه نخواهد گردید.»

(یوحنا ۶ : ۳۵)

 

   این كلمات در زندگی من به حقیقت پیوست. زمانی كه با خدا وارد یك رابطه شدم، سرانجام خلاء و پوچی ای كه به شكل خدا در من وجود داشت، پر گردید. دیگر احساس پوچی نمی كردم. در نتیجه، شناخت خدا رضایت مندی عمیق تری را به من بخشیده كه رابطه جنسی هرگز نتوانست این كار را انجام دهد.

 

   نصیحت شماره ۱۰ درباره معاشرت با جنس مخالف:

   «خداوند این قدرت را به من داده است تا صبر كنم.»

   سال ها است كه دیگر با كسی رابطه جنسی نداشته ام. ای كاش می توانستم بگویم كه كلاً تا زمان ازدواج صبر كردم، ولی نمی توانم. من اینك پشیمان هستم و همان طور كه قبلاً نیز گفتم این پشیمانی ها بیشتر از لذت های آنی و زودگذر به طول انجامیده است. من از طرز رفتار خود با دخترها پشیمانم.

   من درباره استحكام و ثبات زندگی مشترك خود در آینده نگرانم (اگر ازدواج كنم و یا زمانی كه این اتفاق بیافتد). اما خدا به من كمك كرده است تا با اعمال گذشته خود و نگرانی هایی كه درباره آینده دارم به گونه ای صحیح برخورد كنم. خداوند به تدریج مرا عوض می كند و تا كنون نیز تغییرات زیادی در من ایجاد كرده است.

   هم چنین خدا این توانایی را به من داده است كه تا زمان ازدواج برای داشتن رابطه جنسی صبر كنم. البته بعضی اوقات كشمكش های سختی

داشته ام اما خداوند به اندازه كافی بزرگ بوده است تا مرا از آن رهایی دهد. با خداوند هر چیزی ممكن است.

   با گذشت هر روز، هر هفته و هر سال می دانم كه یك روز ازدواجی بهتر و مستحكم تر خواهم داشت چون صبر كرده ام. هم چنین به این دلیل كه در این عرصه حیاتی و اساسی زندگی خود به خداوند به عنوان یك شخص تكیه كرده ام، امروز رابطه قوی تری با خدا دارم.

 

   «از كجا باید شروع كرد؟»

   اگر می خواهید روزی به عنوان یك شوهر و پدر در روابط خود موفق باشید، بهترین جایی كه می توانید شروع كنید از خودتان است. رمز موفقیت این نیست كه زن مناسبی را بیابید و یا بچه های خوبی داشته باشید. كلید موفقیت در آن است كه از خودتان شروع كنید.

   مهم ترین رابطه ای كه می توانید داشته باشید، رابطه ای كه از شما شوهر و پدری بهتر خواهد ساخت، رابطه با خدا است.خداوند بانی و خالق رابطه جنسی، عشق و به طور كلی روابط گوناگون است. او همه این ها را آفرید تا ما از آنها لذت ببریم.

   ما می توانیم از تمامی این ها لذت ببریم اگر از طراحی خداوند پیروی كنیم. من پی برده ام كه خدا «كسی نیست كه بخواهد فقط یك نتیجه اخلاقی بگیرد». خدا بدون دلیل به ما نمی گوید: «این كار را انجام بده» و یا «آن كار را انجام نده».

   زمانی كه خدا می گوید: «این كار را نكن.» (برای مثال برای داشتن رابطه جنسی صبر كن)، او این را نمی گوید كه به من نشان دهد رئیس چه كسی است، خدا این را می گوید چون این به نفع من است.

   او این را می گوید چون می داند كه به عنوان یك مرد مرا چگونه ساخته است، چه چیزی برای من بهترین است و چه چیزی برای من بیشترین رضایت مندی را به همر اه خواهد آورد.

 

«شخصاً خدا را شناختن»

 

   كتاب مقدس می گوید كه عیسی مسیح خدا بود كه انسان شد . . . «كلمه جسم گردید و در میان ما ساكن شد.» عیسی «عیناً نمودی از وجود [خدایی] خویش بود.»

   به طور خلاصه، عیسی مسیح آشكار ساخت كه خداوند دقیقاً چه شكلی است. پس ما چگونه باید رابطه خود را با او آغاز كنیم؟ خدا محبتی خالص و واقعی نسبت به ما دارد و مایل است تا ما او را بشناسیم . . . اما در این میان مشكلی وجود دارد.

   در حال حاضر آنچه كه مانع از آن می شود تا ما به خدا متصل شویم گناه ماست یعنی قصور ما برای دوست داشتن كامل خدا و دیگران.بنابراین عیسی مسیح (خدای مجسم شده) در حالی كه داوطلبانه بر روی صلیب مرد، تمامی گناهان ما را بر دوش خود گرفت.

   او این كار را كرد تا ما كاملاً بخشوده شده و كاملاً مورد قبول خدا واقع شویم. عیسی فداكاری بزرگی انجام داد، او حاضر شد تا به نیابت از ما كتك خورده، متحمل اهانت و ضربات شلاق شود. سپس بعد از گذشت سه روز از مردگان قیام نمود.

   اكنون او از ما می خواهد تا با دعوت از او به زندگی خود به فداكاری وی پاسخ گوییم. تا كنون كسی نبوده است كه به اندازه عیسی مسیح صفت مردانگی داشته باشد. اغلب اوقات مردم این موضوع را باور ندارند، اما این عین حقیقت است.

   پس زمانی كه از او دعوت می كنید تا وارد زندگی شما شود، شما از یگانه كسی كه بیش از هر مرد دیگری درباره مردانگی می داند، دعوت می كنید. او به شما كمك خواهد كرد تا تبدیل به یك مرد واقعی شوید، نه نسخه ای از مردانگی كه در هالیوود وجود دارد، بلكه تبدیل به كسی خواهید شد كه بیش از این ها در زندگی خود راضی و خوشنود است و در زندگی دیگران نیز بیش از این ها ارزش دارد.

 

   «آن مرد واقعی چه شكلی است؟»

   او شبیه یك گرگ نیست (یك نفر كه تنها به فكر خود است). در عوض او بیشتر شبیه به یك شبان است . . . كسی كه به فكر رفاه دیگران است. هم چنان كه در رابطه خود با عیسی رشد می كنید، به مرور بیش از پیش پی خواهید برد كه منظور از یك مرد واقعی بودن یعنی چه.

   عیسی طرز فكر شما را در مورد زن ها تغییر خواهد داد و لذا رفتار شما نسبت به آنان نیز تغییر خواهد كرد. شما می توانید رابطه ای را با عیسی آغاز كنید كه تا به ابد دوام داشته باشد.

«زیرا خدا جهانیان را آن‌قدر محبّت نمود که پسر یگانة خود را داد تا هرکه به او ایمان بیاورد هلاک نگردد، بلکه صاحب حیات جاودان شود.»

(یوحنا ۳ : ۱۶)

 

   ایمان یعنی اعتماد كردن. زمانی كه شما به فداكاری ای كه عیسی برای شما انجام داد ایمان آورده و یا اعتماد كنید، قادر خواهید بود تا حیات ابدی را به دست آورید. رابطه ای با خدا كه از هم اكنون شروع شده و تا بقیه عمرتان ادامه خواهد یافت.

   اگر این آرزوی قلبی شماست، آنچه را كه در ذیل می خوانید شما را راهنمایی خواهد كرد تا مطالبی را كه احتمالاً می خواهید با خلوص نیت به خدا بگویید در قالب كلمات بیان كنید:

«خدای عزیز، من اعتراف می كنم كه در مقابل تو گناه كرده ام. از اینكه تمامی گناهان مرا

بر روی صلیب بر خود گرفتی از تو متشكرم. می خواهم بخشش تو را دریافت كنم.

مایلم تا وارد یك رابطه با تو شوم. از تو درخواست می كنم تا به عنوان

نجات دهنده و خدایم وارد زندگی ام شوی. خواهش می كنم مرا

تبدیل به مردی كنی كه می خواهی باشم.»

 

   «برای استفاده از نصیحت های مفید درباره معاشرت با جنس مخالف و برای افزایش آگاهی درباره خدا،

انجیل های متی، مرقس، لوقا و یوحنا را از كتاب مقدس مطالعه نمایید.»

 

«اگر در مورد مطالبی كه در این جا خواندید پرسشی دارید با ما تماس بگیرید.»

 

«من الان از عیسی مسیح خواستم به زندگیم وارد شود.»

«من تردید دارم، خواهش میکنم که در این مورد بیشتر توضیح دهید.»

«من یک سئوال دارم.»


 

نوید رهایی

bottom of page