top of page

«تصمیم برای انتخاب: بله يا خير؟»

 

   هنر تصمیم گیری

   بزرگ ترین تصمیمی كه در زندگی خود می گیرید چیست؟

اجازه دهید بعداً به این پرسش پاسخ دهیم. در عوض درباره ی این موضوع فكر كنید كه شما قادر به تصمیم گیری هستید. بله، شما توانایی تصمیم گیری دارید! اگر تا به حال به این موضوع فكر نكرده اید، لطفاً به این موضوع توجه كنید كه تصمیم گیری یك توانایی فوق العاده و شگفت انگیز است.

   به چه دلیل یك ماهی قزل آلا سالی یك بار مخالف جریان رودخانه شنا می كند؟ آیا او تصمیم می گیرد كه این كار را انجام دهد؟ آیا یك غریزه طبیعی او را وادار به انجام این كار می كند؟ احتمالاً او در ارتباط با این موضوع حق انتخابی ندارد.

   اما اگر برای یك فارغ التحصیل دانشكده، همزمان پیشنهاد یك شغل در شهر اهواز و شغلی دیگر در شهر تهران به او داده شود، او مجبور است انتخاب كند. این انتخاب بر اساس غریزه نیست. او پیش خود تصمیم می گیرد كه اهواز بهتر است یا تهران. شاید حقوق پیشنهادی در شهر اهواز بهتر از شهر تهران باشد، اما او ترجیح دهد تا در شهر تهران زندگی كند. انتخاب هر كدام از این دو به معنای «بله» یا «خیر» است. او به شهر انتخابی خود پاسخ «بله» و به شهری كه تصمیم ندارد در آن زندگی كند و مشغول كار شود، پاسخ «خیر» می دهد.

   ما دائماً در حال تصمیم گیری هستیم، «بله» یا «خیر». شاید در طول روز هزاران بار مجبور به تصمیم گیری شویم. آیا تا به حال فكر كرده اید كه این چه توانایی شگفت انگیزی است؟ آیا تا به حال فكر كرده اید كه مهمترین تصمیمی كه در زندگی می گیرید چیست؟

 

   لازمه ی تصمیم گیری داشتن گزینه است.

   توانایی انتخاب كردن واقعاً فوق العاده و جالب توجه است. اگر رشته ی تحصیلی شما لزوماً احتیاج به یادگیری یك زبان بیگانه دارد، شما مختار هستید زبان مورد علاقه ی خود را انتخاب كنید. آیا زبان فرانسه را انتخاب خواهید كرد؟ یا شاید زبان روسی و یا زبان آلمانی را؟ شاید هم زبان اسپانیایی را انتخاب كردید. شما از روی غریزه مجبور نیستید یكی را بر دیگری ترجیح دهید. در عوض، آنچه را كه در اختیار دارید، سبك و سنگین كرده و به یكی از زبان های بیگانه می گویید «بله» و به بقیه می گویید «خیر».

   پسری كه در جمهوری دومینیكن بزرگ می شود تصمیم نمی گیرد كه والدینش باید چه كسانی باشند، و یا در كدام شهر بزرگ خواهد شد و یا به چه زبانی تكلم خواهد نمود. اما به مرور زمان كه بزرگ می شود، دایره ی انتخاباتش وسیع تر می شود. اگر او موفق شود دوره پیش دانشگاهی را به پایان برساند، آنگاه حق دارد انتخاب كند كه آیا مایل است به ارتش بپیوندد و یا وارد دانشكده شود. كدامیك را انتخاب خواهد كرد؟

به دنیا آمدن در جمهوری دومینیكن انتخاب او نبوده است، ولی اگر او در دانشكده به طور جدی مطالعه كند، قادر خواهد بود مدرك پزشكی خود را گرفته و وطن خود را ترك كند و حتی در كشور دیگری برای خود كلینیك باز كند.

 

   در مورد بسیاری چیزها انتخاب ما هیچ نقصی ندارد. برای مثال اینكه، پدر یا مادر ما چه كسانی هستند، كجا به دنیا می آییم، جنسیت ما چیست و به چه قوم و نژادی تعلق داریم. اما با گذشت زمان یاد می گیریم كه قادرهستیم، و مجبور هستیم در زندگی خود دست به انتخاب هایی بزنیم، انتخاب هایی كه از تنوع بسیاری برخوردار هستند. در یك خانواده سالم، پدر خانواده به یك نوجوان كمك می كند تا متوجه این موضوع شود كه او به ناچار بایستی در زندگی خود دست به انتخاب بزند، و هر انتخابی در زندگی به دنبال خود پیامدهایی خواهد داشت.

   مردم معمولاً با توجه به گزینه هایی كه در اختیار دارند تصمیم گیری می كنند. اگر هیچ گزینه ای وجود نداشته باشد، دیگر در این بین تصمیم گرفتن معنا و مفهومی نخواهد داشت. اما اگر آنها بیش از یك گزینه در اختیار داشته باشند، مجبور هستند كه تصمیم بگیرند. اگر تصمیم بگیریم كه هیچ تصمیمی نگیریم، این نیز به نوبه خود یك تصمیم گیری محسوب می شود.

   بعضی از تصمیم ها مهم تر از دیگر تصمیم ها هستند. برای خانمی كه قصد ازدواج دارد، انتخاب كردن شخصی به عنوان همسر آینده ی خود، انتخابی بس مهم تر است تا اینكه او بخواهد تصمیم بگیرد كه برای صبحانه آن روز بهتر است نان قندی بخورد یا كلوچه! انتخاب شوهر مناسب، انتخابی مهم تر است چون پیامد و ماندگاری این تصمیم به مراتب طولانی تر است. همچنین انتخاب درباره ی این شخص یا آن شخص به عنوان همسر انتخابی مهم تر است زیرا آن دو نفر نسبت به نان قندی و كلوچه با اهمیت ترند.

 

   آنچه از این بحث نتیجه می گیریم این است كه اهمیت یك انتخاب به دو چیز بستگی دارد:

 

۱) پیامد و نتیجه انتخاب چه خواهد بود؟

۲) در این انتخاب چه اشخاصی و یا چه چیزهایی دخیل هستند؟

 

   برای مثال این كه قرار است با چه كسی ازدواج كنید، تصمیمی بسیار مهم است. چرا كه یك شخص دیگر نیز در این میان دخیل می باشد، و

نتیجه ی انتخاب شما پیامدهای طولانی مدت و بزرگی را در زندگی شما به دنبال خواهد داشت. با در نظر گرفتن این مطلب، مهم ترین تصمیمی كه در زندگی خود می گیرید، چیست؟

 

   زمانی كه تصمیم گیری مهم می شود.

   به این موضوع توجه كنید: مهم ترین تصمیمی كه در زندگی خود می گیرید، تصمیمی است كه درباره ی خدا می گیرید.

در این باره فكر كنید. اگر خداوند واقعاً همان كسی است كه بیشتر مردم قبول دارند كه هست، پس خداوند مهم ترین كسی است كه وجود دارد. این خداوند است كه تمامی جهان هستی را آفریده و آن را پایدار نگاه می دارد. خداوند تنها موجودی است كه جدا از همه چیز، از ازل بوده و هست و خواهد بود.

   اگر تصمیم بگیرید كه به جای سیب زمینی سرخ كرده، پیاز حلقه ای سرخ شده بخورید مورد مهمی نیست. اگر تصمیم بگیرید به جای خریدن یك پیراهن شطرنجی، یك پیراهن قرمز ساده بخرید، واقعاً چه اهمیت خاصی دارد؟ اگر به جای اینكه با “این شخص” ازدواج كنید با “آن شخص” ازدواج كنید، و یا به جای انتخاب این شغل شغلی دیگر انتخاب کنید، اگر چه اینها مواردی با اهمیت هستند، اما آیا آنها در درازمدت قابل مقایسه با این موضوع هست كه انتخاب كنید با خدا متصل می شوید یا خیر؟

   این دقیقاً همان موقعیتی است كه ما خود را در آن می یابیم. خداوند به ما این آزادی انتخاب را داده است تا به او نیز «بله» یا «خیر» بگوییم. ما می توانیم در راه این ازدواج الهی قدم برداریم و یا به كل خدا را رد كرده و او را نپذیریم. ما مختار هستیم تا به خداوند و آفریدگار یكتا پاسخ «بله» یا «خیر» بدهیم. عدم تصمیم گیری درباره ی این موضوع، خود در واقع یك نوع تصمیم گیری محسوب می شود.

 

   خوب حالا درباره ی مطلب شگفت انگیزی كه در زیر می خوانید كمی فكركنید. فرض كنید كه خانم یا آقایی كه باهوش ترین، زیباترین،

بذله گوترین، دوست داشتنی ترین و شجاع ترین كسی است كه تا

كنون در جهان وجود داشته، عاشق شماست و شما را با تمامی وجود می پرستد. این شخص كه از هر نظر كامل و بی نقص است با عشقی فداكارانه و از صمیم قلب، شما را دوست دارد و مایل است با شما ازدواج كرده و تا آخر عمر، یعنی تا ابد شما را خوشبخت و سعادتمند نماید.

   شما چه پاسخی به او خواهید داد؟ آیا به او خواهید گفت: «من متاسفم، شما برای ازدواج با من مناسب نیستید و به درد من نمی خورید؟»

این در واقع موضعی است كه تعداد زیادی از مردم (اغلب مردم(۱)) در مقابل خدا برمی گزینند!

 

   گرفتن بعضی از تصمیم ها باید آسان باشد.

   اگر ما مایل هستیم با كسی رابطه داشته باشیم، آن شخص باید خدا باشد. برای داشتن یك رابطه هیچ كس بهتر از خدا نیست. خداوند، نیكو، حكیم، دوست داشتنی، عادل، باانصاف، محترم، صادق و دلسوز است. به احتمال زیاد فقط دیدن چهره ی خداوند، عظیم ترین و باشكوه ترین لحظه ی زندگی ما خواهد بود.

   با این وجود ما به خداوند می گوییم: «از پیشنهادت ممنونم ولی … نه، متشكرم.» در واقع با بیان چنین كلامی داریم اعلام می كنیم كه خداوند به اندازه ی كافی برای ما خوب و مناسب نیست و به درد ما نمی خورد. واقعاً كه اظهار نظر خنده داری است، اینطور نیست؟

   ولی اصولاً چرا خدا را رد كرده و او را نمی پذیریم؟ شاید دلیلش این باشد كه او رُعب آور و ترسناك است. شاید پیش خود فكر می كنیم: «چه كسی حاضر است با یك نفر ازدواج كند كه از هر لحاظ كامل و بی نقص است؟ چنین شخصی دائماً متوجه كاستی ها و اشتباه های من خواهد شد!» اما خداوند از ما انتظار ندارد كه كامل و بی عیب باشیم.

   او مایل است تا ما با نقص ها و عیب های خود به او روی آوریم. خداوند حتی این وعده را داده است كه در زندگی بعدی، او تمامی نقص های ما را بر خواهد داشت، طوری كه هر چه بیشتر به او شباهت پیدا خواهیم كرد.

   بسیار خوب پس دلیلش چیست؟ چرا باید خدایی را كه این چنین پرقدرت است، نپذیرفت؟ دلیلش را فقط خدا می داند. اشخاص مختلف ممكن است دلیل های گوناگونی برای این كار داشته باشند.

   به هر حال، اگر خداوند به ما این اجازه را می دهد كه درباره ی چنین موضوع مهمی خودمان تصمیم بگیریم، واقعاً دارد با فروتنی عمل می كند. در حقیقت او دارد واقعاً با ما مدارا می كند.

 

   فكرش را بكنید! خداوند، خداست و ما خدا نیستیم. ما به او محتاج هستیم اما او به ما هیچ نیازی ندارد. او قادر است بدون ما به حیات خود ادامه دهد، و همیشه هم همینطور بوده است، ولی ما نمی توانیم بدون او زندگی كنیم. ما هرگز بدون وجود خدا حیات نداریم.

   خداوند، خود به خوبی می داند كه برای ما بهترین چیز است. او می داند كه زیباترین، باهوشترین، صادقترین، دوست داشتنی ترین و دلسوزترین كسی است كه تا به حال وجود داشته است. خداوند می داند كه اگر ما پیشنهاد او را بپذیریم و با او ارتباط برقرار كنیم به نفع خود ما خواهد بود. در واقع برای ما هرگز هیچ چیزی بهتر از ایجاد یك رابطه با خداوند وجود ندارد.

   بنابراین صحیح و به جاست كه خداوند این اجازه را به ما ندهد كه بر علیه او تصمیم بگیریم. اما او این اجازه را به ما می دهد تا یك «نه، ممنونم!» بزرگ به او بگوییم، ولی در واقع ما چه كسی هستیم كه او را نپذیریم؟

 

   خداوند تصمیم گیری را بر عهده ما می گذارد.

   بزرگترین فروتنی كه خدا از خود نشان می دهد این است كه او آماده و در انتظار است تا ما در نهایت روزی به سوی او باز گردیم. در حالی كه ما بایستی از اول در كنار او باشیم. اگر خداوند شخصی مغرور و كینه توز بود، هرگز ما را قبول نمی كرد. اگر ما او را از آغاز نپذیرفته ایم، در واقع خداوند دارد از خود فروتنی نشان می دهد كه باز حاضر است پذیرای ما باشد.

   اما خداوند رحمت و بخشش خود را نثار ما می كند. خداوند دل رحم و دلسوز است. او بسیار بردبار و صبور است. خداوند بر در قلب ما می كوبد و منتظر پاسخ می ماند. او به ما اجازه می دهد تا این تصمیم بزرگ را بگیریم.

 

آیا یك پاسخ منفی «خیر» ترسناک تری از پاسخ منفی «خیری» كه به خدا گفته می شود وجود دارد؟

آیا یك پاسخ مثبت «آری» كامل تری از پاسخ مثبت «آری» كه به خداوند گفته می شود وجود دارد؟

 

   پاورقی

   (۱) اغلب مردم؟ 
   «از درِ تنگ وارد شوید، زیرا دری که بزرگ و راهی که وسیع است به هلاکت منتهی می‌شود و کسانی که این راه را می‌پیمایند،

   بسیارند امّا دری که به حیات منتهی می‌شود تنگ و راهش دشوار است و یابندگان آن هم، کم هستند.» 

(از كتاب مقدس، متی ۷ : ۱۳ – ۱۴)

 

 

 

 

 

Nviderahaie

bottom of page